(1)
پیامبر از این سفر به مکه بازگشت. همراهانش که در این سفر از وی کرامتها و بزرگواریهای بسیار دیده بودند چون بازگشتند، برخی از آنچه را که با چشم خود دیده بودند برای دیگر مردمان می گفتند. و بدین ترتیب پیامبر در میان آنان به بزرگی و نیکی مشهور شد.
یهودیان که در کتاب خود خوانده بودند که پیامبر صلی الله علیه و آله از مال حرام و چیزهای شک دار دوری می کند، و نیکی و بزرگواری او را شنیده بودند، تصمیم گرفتند که پیامبر را مورد آزمایش قرار دهند. آنها مرغی را دزدیدند و برای ابوطالب فرستادند. خانواده ابوطالب
[393]
همگی از آن مرغ تناول کردند به غیر از محمّد که در آن زمان هفت سال داشت. هنگامی که از او سؤال کردند؛ پاسخ داد که این مرغ لقمه ای حرام است.
یهودیان هر بار توسط حیله ای پیامبر را مورد آزمایش قرار می دادند، اما هر بار با شکست مواجه می شدند.
پیامبر در کودکی با یتیمی بزرگ شد. از همان آغاز کودکی مورد امتحان الهی قرار گرفت تا درس تحمل و بردباری را بیاموزد. در آن دوران سخت ابوطالب در کنار او بود و در سفرهایش به شام پیامبر را با خود می برد.
در آن دوران سخت پیامبر برای تأمین مخارج زندگی در کنار عمویش به چوپانی پرداخت تا هم کمکی برای عمویش باشد و هم از شهر دور باشد. مردم مکه در طول مدت کودکی، نوجوانی و جوانی محمّد صلی الله علیه و آله کوچک ترین خلاف اخلاقی از او ندیده بودند. او از همان کودکی هرگز بُت نمی پرستید، دروغ نمی گفت، از کارهای زشت و ناپسند پرهیز می نمود و با عقل و کفایت بود، پایه های اخلاقی او در دوران جوانی استوار گشت و در آن زمان بود که به «محمّد امین» مشهور شد. چنانکه اعراب غالبا امانتهای خود را به او می سپردند و از امانتداری و صداقت او سخن ها می گفتند.
در دوران جوانی، زمانی به این مقام رسید که عربستان یک پارچه فساد و هوس و پلیدی بود. حتی در پیران قبایل فحشا ادامه داشت. شهوت رانی و میگساری امری طبیعی بود. تا جایی که «امرءالقیس» جریان هوس بازی و عشق بازی خود را با دختر عمویش «عنیزه» با فصاحت و گستاخی تمام و شرح کامل تمام جزئیات به نظم نوشت و به دیوار کعبه آویخت.
در این دوران نا امن بود که پیامبر به این مقام پاکی و امانت رسید. حتی در وادی حکیمانه اش در مورد نصب حجرالاسود شخصیت ممتاز و بزرگش نشان داده شد.